ماهان شبکه ایرانیان

نوشته‌های کنت دوگوبینوی فرانسوی در مورد ایران

دنیای زیست کارگران ایرانی چگونه است؟

«کارگر ایرانی، زرنگ، پرکار و به سبک خودش زحمتکش است. مایل نیست مثل کارگران اروپایی به خودش زحمت بدهد؛ فکر این‌که ده پانزده ساعت در روز یکسره کار بکند، به مغزش خطور نمی‌کند و ضمنا کسی هم قصد تحمیل چنین کار سنگینی به او را ندارد. این برداشت کنت دوگوبینوی فرانسوی از رویه و پیامد‌های کار کارگران ایرانی است.

«کارگر ایرانی، زرنگ، پرکار و به سبک خودش زحمتکش است. گفتم به سبک خودش []، زیرا مایل نیست مثل کارگران اروپایی به خودش زحمت بدهد؛ فکر این‌که ده پانزده ساعت در روز یکسره کار بکند، به مغزش خطور نمی‌کند و ضمنا کسی هم قصد تحمیل چنین کار سنگینی به او را ندارد.
 
وانگهی تقسیم کار مثل کشور ما در ایران وجود ندارد و هر صنعتگری به تنهایی کارش را انجام می‌دهد و نتیجه این روش، قدری بوالهوسی، لذت، فعالیت، قوه تخیل و نیز تا حدودی سهل‌انگاری صنعتگران می‌شود». این برداشت کنت دوگوبینوی فرانسوی از رویه و پیامد‌های کار کارگران ایرانی است.
 دنیای زیست کارگران ایرانی چگونه است؟
کنت دوگوبینو، میانه سال‌های ١٨٥٥ و ١٨٥٨ میلادی در جایگاه‌هایی گوناگون در سفارت فرانسه در تهران خدمت کرد و در بازگشت به پاریس، کتاب پرآوازه «سه‌سال در آسیا» را درباره ایران و مردمانش نگاشت که بخشی از آن سفرنامه‌اش گشت‌هایش در شهر‌های ایرانی است.
 
او در بخشی از این کتاب جذاب، به وضع مردم جامعه ایرانی اشاره کرده است و روایت‌هایی جالب نیز درباره کارگران ایرانی دارد که بخش‌هایی از هویت این طبقه اجتماعی ایران را در تاریخ معاصر می‌تواند بنمایاند.
 
بخش درنگ‌آمیز روایت گوبینو در این نکته نهفته است که او برداشت خود را از شیوه کار و زیست کارگران ایرانی، با دانش و آگاهی‌اش از ساختار کاری اروپا به‌ویژه فرانسه مقایسه کرده است «در کشور ما برای ساختن یک سوزن یا یک ساعت، قسمت‌های مختلف کار را بین تعداد زیادی کارگر تقسیم می‌کنند و به نتایج سودمندی از نظر تجارتی نایل می‌شوند. هر‌یک از کارگران تخصص خودش را دارد و هرگز به کار دیگری اشتغال نمی‌ورزد.
 
هر کاری نیاز به صلاحیت‌های شگفت‌آور از نظر دقت و سرعت دارد. به فراوانی و با دقت مکانیکی رقابت‌ناپذیری محصول تولید می‌کنند».
 
تا این‌جای روایت گوبینو از مقایسه میان زندگی و شیوه کار کارگران ایرانی و فرانسوی، نشان می‌دهد کارگران فرانسوی، نمونه‌هایی کامیاب‌تر و ستودنی‌ترند، اما نکته جالب‌تر در نگرش و نتیجه‌گیری گوبینو آن‌جاست که هر‌چند روش خشک و منظم کارگران فرانسوی را می‌ستاید، اما در آن شیوه شکوفایی درخور انسانی نمی‌بیند «به فراوانی و با دقت مکانیکی رقابت‌ناپذیری محصول تولید می‌کنند، ولی درنهایت خودشان تبدیل به ماشین می‌شوند و هیچ سودی از این طرز کار عاید هوش و ذوق واقعی آنان نمی‌شود. سرمایه‌گذاری و تولید ممکن است از کار آنان سود زیاد ببرند، ولی در این میان انسان به‌طور قطع بازنده است.
 
هیچ‌چیز یک اروپایی را شگفت‌زده‌تر از این نمی‌سازد که از او بخواهند ذره‌ای در کارش از این راه و روش جاری خارج شود. او خشمگین می‌شود و نخستین جمله‌ای که به زبان می‌آورد این است که چنین کاری غیرممکن است.
 
می‌دانم که بر‌خلاف عقیده رایج اظهارنظر می‌کنم، ولی هر‌کس تحت‌تأثیر ستایش طبقه کارگر قرار نگرفته و بخواهد بدون ترس و واهمه عقیده‌اش را ابراز کند، به سوء‌نیت و بی‌مهارتی کارگران پاریسی اعتراف می‌کند؛ و حال آن‌که آنان را نمونه و سر‌مشق مهارت می‌شمارند، ولی درواقع جز با حوصله، آزمایش‌های مکرر و پرداخت پول نمی‌توان آنان را به کار واداشت».
 
گوبینو، اما پس از این نگرش انتقاد‌گونه به ساختار منظم و ماشینی کار کارگران فرانسوی، سهل‌انگاری و بی‌نظمی کار کارگران ایرانی را با رویکردی نسبتا مثبت توصیف می‌کند «کارگر ایرانی برعکس []از فکر این‌که کاری را به او واگذار می‌کنند که تا به حال نکرده است، خوشحال می‌شود.
 
با شور و حرارت به کار می‌پردازد، آنچه را که از وی بخواهند به سرعت می‌فهمد و با هوش توام با دقت انجام می‌دهد. بیشتر دوست دارد کار‌های اروپاییان را تقلید کند».
 
گوبینو با این روایت، کارگر ایرانی را سنت‌شکن و خلاق شناسانده که هنوز در پی تحمیل زندگی منظم غربی، به ماشینی تکرار‌شونده و بی‌ذوق بدل نشده است. اشاره او به تمایل کارگران ایرانی به تقلید، اما از رویکرد ستایش‌وار او می‌کاهد.
 
این اندیشمند فرانسوی سپس دیده‌هایی جالب از محصولات و تولید‌های کارگران ایرانی در بازار‌های ایران روایت می‌کند «در شیراز و اصفهان چاقو‌های انگلیسی را به تعداد زیاد و بهای ارزان می‌سازند و به قدری شبیه به اصل است که حتی کلمه لندن روی تیغه آن حک شده است.
 
مدل‌های مهمیز‌های سواری را دیدم که آهنگری برای نخستین‌بار دیده بود و چنان به خوبی از این محصولات انگلیسی تقلید کرده بود که صرفنظر از کیفیت آهن، ارزش کار ایرانی برابر با انگلیسی، ولی قیمت آن یک‌سوم ارزان‌تر بود.
 
اما برای این‌که کاری به این خوبی انجام شود، باید به میل کارگر و به‌طور منقطع صورت بگیرد و زیاد هم طول نکشد». گوبینو این تقلید را هم مثبت و هم منتقدانه تحلیل کرده، آن را نخست به روح آزادی‌پسند کارگر ایرانی بازمی‌گرداند «ساختن هر شیئی که کار مداوم، یکسره و عاری از تنوع لازم داشته باشد، به‌طور قطع مورد پسند کارگر ایرانی نیست و پس از مدتی آن را نیمه‌کاره رها می‌سازد.
 
کارگر ایرانی کارش را تفنن می‌شمارد که آن را کارگران ما بلد نیستند. ولی ضمنا زود از آن خسته و دلزده می‌شود و در این حال وادار‌کردن او به ادامه آن تا پایان کار بسیار دشوار است.
 
ضرورت ندارم بگویم اگر کسی بدبختانه بهای شیئی را از پیش پرداخته باشد، می‌تواند تقریبا مطمئن باشد که کارش هرگز تمام نخواهد شد». بخشی از روایت گوبینو شاید به طنز باشد، اما همین که یک ناظر غربی، جهان کارگران ایرانی را این‌گونه دیده است، نکته‌ای روشن و جالب در واکاوی زیست طبقه کارگر ایرانی به شمار می‌آید.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان